خلاصه قسمت سیزدهم امپراطور دریا - افسانه جومونگ و امپراطور دریا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز: یکشنبه 103 آذر 4
یوم مون جان گونگ بوک را نجات میدهد وجلوی حمله افرادی که به او حمله کرده بودند را میگیرد اما گونگ بوک بخاطر سم تیری که بهش خورده بود بیهوش شده بود.یوم مون طبیبی را به بالین او می آورد ولی فایده ای ندارد.یوم مون بوسیله ارباب جو بدنبال یک پزشک ماهر برای نجات او میرود و سرانجام او را لب ساحل پیدا میکند و البته با تهدید اورا مجبور میکند که با او بیاید.او نیز تمام کاری را که میتوانست برای نجات گونگ بوک انجام میدهد وسرانجام تصمیم میگرد در شیوه ای عجیب از نبرد بین زهر با زهر استفاده کند تا با پیروز شدن سم او درمان را شروع کند

بقیه را در ادامه مطلب بخونید

چاریونگ از میون میپرسد که گونگ بوک آخرین بار کجا رفته و او مجبور میشود بگوید او به دیدار جانگ هوا رفته.از اینطرف یوم مون قضیه گونگ بوک را به جانگ هوا میگوید  و او با ناراحتی بر سر بالینش میرود.ارباب جو از میون در مورد گونگ بوک میپرسد چرا که سر او هزار سکه شرط بندی کرده بود و اگر او نمی آمد او همه سکه هایش را میباخت.جانگ هوا همراه با آهنگ زیبای عاشقانه که معمولا تلویزیون حذف میکند درمان مراقبت از حال گونگ بوک را بر عهده میگیرد

و سرانجام حال گونگ بوک خوب میشود و به منزل ارباب سول پیانگ برمیگردد.او قضیه را به چاریونگ میگوید و چاریونگ هم به او میگوید که به پدرش گفته او را برای انجام کاری گماشته است وفعلا برود واستراحت کند.از جانب ارباب سول به همه تاجران یانگزو خبر میرسد که تجارت برده غیر قانونی است و دیگر نباید اینکار را انجام دهند.بانو جمی به ارباب لی میگوید که به او کمک میکند که در انتخاب رییس بعدی او بجای ارباب سول رییس شود و برای اینکار ملاقاتهایی را با تاجران اصلی یانگزو ترتیب میدهد

یوم مون بخاطر حرفهای ارباب لی به فکر فرو میرود و سرانجام تصمیم میگیرد که ارباب سول پیانگ را بکشد.او در حال ورود به اتاق است که شمشیر گونگ بوک زیر گردنش قرار میگیرد اما یوم مون با ضربه ای به او فرار میکند.گونگ بوک او را تعقیب میکند و در گوشه ای با او مبارزه میکند اما اینبار برنده مبارزه گونگ بوک است.گونگ بوک بعد از پیروز شدن شمشیرش را پایین می آورد و به او درباره گذشته و خنجری که از قبل میشناخته میگوید و سرانجام میگوید که نمیدانسته شخصی که قبلا میتوانسته او را بکشد کی بود ولی حالا میداند که او یوم مون است.یوم مون نقابش را پایین می آورد.گونگ بوک از او میپرسد که چرا میخواست ارباب سو را بکشد و او نیز میگوید که ما هر دو شمشیرزنیم وبرای اربابهایمان کار میکنیم و گونگ بوک هم میگوید که در این صورت در دیدار بعدی آنها دشمن هم خواهند بود

سرانجام جلسه روسا برگزار میشود و در این جلسه با اختلاف یک رای ارباب لی بعنوان رییس جدید بازرگانان انتخاب میشود و اعلام میکند که او دخالتی در مورد تجارت برده وبازرگانان نخواهد کرد.ارباب لی مهمانی بخاطر رییس شدنش میدهد و در این مهمانی پذیرایی مقدماتی را خودش انجام میدهد سپس بعد از گذشت لحظاتی بانو جمی  وارد جمع میشود گونگ بوک و میون با دیدن او تعجب میکنند بانو جمی در اینجا نیز قصد دارد قدرت را در دست بگیرد.لحظاتی نگاه گونگ بوک به جانگ هوا می افتدبانو جمی بعد از مهمانی در حال رفتن است که با گونگ بوک مواجه میشود حرفهای زیادی بین آنها زده میشود اما گونگ بوک به این اشاره میکند که او برای انتقام از او راه دیگری را در پیش میگیرد یعنی با یادگیری تجارت و هنرهای آن قدرت بانو جمی را از بین خواهد برد.سرانجام ارباب سول تصمیم میگرد که برای خرید ابریشم گروهی را به مناطق شرقی بفرستد وبرای اینکار گونگ بوک و میون را بعنوان افسران امنیتی آن میگمارد.آندو نیز از موچانگ در خواست میکنند که با آنها بیاید و او قبول میکند.موچانگ افرادی که باید در شهر بمانند را میگوید و وقتی به هاجین اشاره میکند میون میگوید که او شمشیرباز ماهری است وباید بیاید.موچانگ نیز با خنده از احساسات او به هاجین میگوید

از اینطرف گروه تجاری ارباب لی به سرپرستی یوم مون و همراهی جانگ هوا  نیز به همان مناطق برای خرید ابریشم میرود.این دو گروه راه سخت بیابان را در پی میگیرند .اما گروه تجاری یوم مون در یکی از مناطق مورد حمله راهزنان قرار میگیرد.یکی از راهزنان قصد دارد شتری را که جانگ هوا روی آن نشسته افسارش را بگیرد وبا خود ببرد اما یوم مون با خنجری او را میزند و به سوی جانگ هوا میرود...


 نوشته شده توسط زانیار در دوشنبه 86/10/17 و ساعت 12:8 صبح | نظرات شما درباره این مطلب()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خلاصه قسمت ششم افسانه جومونگ
عکس هاجین بازیگرامپراطوردریا
[عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا